░▒ هفت خط ▒░

با ما همراه باشید...

░▒ هفت خط ▒░

با ما همراه باشید...

آمیتاب باچان

 

 

آمیتاب باچان‌ ، ستاره‌ ی نامدار عرصه ی‌ سینمایی ‌هندوستان ‌را می‌توان ‌سلطان ‌سینمای ‌هند لقب‌ داد

او مرد شماره ی‌ یک‌ سینمای‌ هند است‌

باچان‌ نه ‌تنها در هند به‌ شهرت ‌رسیده ‌بلکه ‌مردم‌ جهان‌ نیز او را می‌شناسند و طرفدار فیلم‌های ‌او هستند

او با مهارتی‌ خاص ‌ایفای ‌نقش ‌می‌کند. قیافه‌ای‌ در عین ‌حال‌ جدی‌ ، باوقار و مهربان ‌دارد
در ذیل ‌به ‌گوشه‌ای‌ از زندگی‌ و فیلم‌های ‌بالیوودی ‌آمیتاب باچان‌ اشاره‌ای ‌می‌کنیم‌ 

زندگینامه
آمیتاب باچان‌ در ۱۱ اکتبر ۱۹۴۲ در «ا…آباد» هند چشم‌ به ‌جهان ‌گشود

آمیتاب وقتی ‌پا به ‌دنیا گذاشت ‌که‌ حکومت ‌بریتانیا قدرتش‌ را در هند از دست‌ داده‌ بود

پدر او « شری‌ هاریواش ‌رای ‌باچان‌ » شاعر معروفی‌ است‌ و مادرش ‌« شیریماتی ‌تجی‌ ماچان ‌» همیشه ‌دوست‌ داشت‌ پسرش ‌وارد عرصه ‌هنر شود

زیرا همیشه‌ محیط خانه‌ آمیخته ‌با شعر و شاعری ‌و هنر بود
آمیتاب در ابتدا حتی ‌به ‌بازیگری ‌هم‌ فکر نمی‌کرد

او در سال ‌۱۹۶۹ وارد دنیای ‌فیلم‌ شد و به‌ این ‌ترتیب‌ کم‌کم‌ به‌ سوی ‌بالیوود کشیده‌ شد
پس ‌از به ‌پایان ‌رساندن ‌تحصیلات‌ ، عازم‌ ممبی ‌(بمبئی‌سابق‌) شد تا در فیلم‌های ‌بالیوودی ‌نقشی ‌برای‌ خود پیدا کند
او پس‌ از سپری‌ کردن ‌موانع‌ بسیار ، بالاخره‌ نقش ‌کوچکی ‌را بازی ‌کرد

او این‌ موقعیت ‌را از دست‌ نداد
در آن‌ زمان ‌۲۹ سال ‌داشت‌. بدون ‌تجربه‌ ی قبلی ‌در بازیگری ‌و بدون ‌اینکه ‌در دانشکده ‌یا موسسه‌ای ‌در رشته‌ ی بازیگری ‌تحصیل‌ کرده‌ باشد ، جلوی‌ دوربین ‌فیلمبرداری ‌ظاهر شد

و توجه همه ی کارگردانها را به ‌خود جلب‌ کرد
یکی ‌از مزایای باچان ‌اعتماد به ‌نفس ‌بالای ‌او بود

وقتی ‌در فیلم ‌«زنجیر» در سال ‌۱۹۷۳ ایفای ‌نقش‌ کرد ، استعدادش ‌را به‌ همه‌ نشان ‌داد و شناخته ‌شد
با بازی ‌در این ‌فیلم‌ به‌ او لقب ‌« مرد جوان‌ عصبانی‌ » را دادند

زیرا در این ‌فیلم ‌نقش‌ یک‌ مرد عصبانی ‌را به ‌خوبی ‌بازی ‌کرد
او تصمیم‌ گرفت ‌در رشته ی‌ هنر تجربه ی‌ علمی‌ نیز پیدا کند

لذا به ‌دانشگاه‌ دهلی ‌رفت ‌و مدرک ‌دانشگاهی‌ در رشته ی‌ هنر را گرفت‌

آمیتاب باچان ‌از ابر هنر پیشگانی‌ چون ‌شی‌شی‌کاپور ، راجش‌کانا و دارمندار درس ‌آموخت‌ و به‌ تجربیات‌ خود افزود
او در یک ‌مصاحبه‌
ی مطبوعاتی ‌به ‌دوران‌ کودکی‌اش‌ اشاره‌ کرد که ‌پسری‌ بسیار خجالتی ‌بوده‌ اما پدرش ‌که‌ شاعر معروف‌ هند است‌ ، به‌ او کمک ‌کرده ‌تا بر این‌ مشکل‌ غلبه‌ کند و اکنون ‌موفقیتش ‌را مدیون‌ تلاش‌های ‌پدر و مادرش می داند

یکی ‌از بهترین ‌و معروف‌ترین‌ فیلم‌های‌ او که ‌نه‌ تنها در هند بلکه ‌در سراسر جهان ‌مطرح ‌شد ، «شعله‌» نام ‌دارد

این‌ فیلم‌ هنوز زبانزد مردم‌ می‌باشد
او در طی‌ دوران‌ بازی‌اش‌ به ‌همه ‌ثابت‌ کرد که
‌این ‌توان ‌و قدرت ‌را دارد تا با هر فیلمساز و کارگردانی ‌و در هر سبک ‌و شیوه‌ای ‌کار کند

به‌ موجب‌ این ‌ویژگی‌ ، «باچان‌» محبوب ‌صنعت‌ فیلم‌ هند و مورد توجه ‌تهیه‌کنندگان ‌سینمای ‌هند شد
در دهه ‌
۸۰ ، مردم ‌و بزرگان ‌سینمای ‌هند به ‌او لقب ‌«سلطان‌بالیوود» را دادند

او توانست ‌همچون ‌«شی‌شی‌کاپور» و «راج‌کاپور» به ‌شهرت‌ و محبوبیت‌ دست ‌پیدا کند

او از سال ‌۱۹۶۹ تا  ۱۹۷۹ در ۴۸ فیلم‌ بازی ‌کرد و در دهه‌ ی ۹۰ نیز به ‌شهرت ‌جهانی ‌رسید

او در دهه ‌۹۰ ، در فیلم‌هایش‌ نقش ‌یک ‌مرد میانسال ‌را بازی ‌کرد و از عهده‌ آن‌هم ‌خوب ‌برآمد
حاصل ‌ازدواج‌ باچان ‌با «جایا بهادری‌» دو
فرزند ، یکی ‌پسر به‌ نام‌ آبیشک ‌و یک‌ دختر به ‌نام‌ شوتا می‌باشد

پسرش ‌آبیشک ‌ادامه‌ دهنده‌ راه‌ خودش‌ می‌باشد و در سال ‌۱۹۹۷ اولین‌ گام‌ خود را در سینمای ‌هند برداشت‌

باچان که ‌پا به ‌۶۴ سالگی‌گذاشته‌ ، اکثرا در فیلم‌هایش‌ نقش‌ مرد میانسال‌ را بازی ‌می‌کند
مردم ‌او را دوست ‌دارند و فیلم‌هایی‌ که‌ آمیتاب باچان ‌در آن‌ بازی ‌می‌کند
، از پرفروش‌ترین‌ فیلم‌های ‌هند می‌باشد

البته ‌در حال ‌حاضر در کنار بازیگری ‌به‌ تهیه‌کنندگی ‌فیلم‌ هم‌ مشغول‌ است

باید افزود که ‌او یکی ‌از ثروتمندترین‌ مردم ‌هند به ‌شمار می‌رود و البته مرد نیکوکاری‌است ‌و  به ‌مردم‌ فقیر کشورش ‌کمک‌ می‌کند.

من ‌آدم ‌معمولی‌ هستم‌
او می‌گوید : همیشه ‌خود را آدمی‌ معمولی ‌و متوسط می‌دانم‌

حتی‌ در حیطه ی کار بازیگری‌ هم ‌خود را دست‌بالا احساس ‌نمی‌کنم‌ و یک ‌بازیگر متوسط هستم‌

هیچ‌ وقت ‌لقب‌ها و جوایز و حتی‌ تشویق‌ها و حمایت‌های ‌مردم‌ سبب ‌نشده ‌واقعیت ‌وجودی‌ خود را نادیده ‌بگیرم

اما در مورد خودم‌ واقعا احساس‌ می‌کنم‌ بخت‌ و اقبال‌ سر راهم‌ بوده‌ که‌ مرا  این‌گونه ‌موفق‌ کرده ‌است‌...

اینگرید برگمن

 

 

استعدادی که او در فیلم هایش به نمایش گذاشت باعث شد که در عرض سه سال به ستاره ی زن اول سینمای آمریکا مبدل شود

پس از بازی درخشان در فیلم دکتر جکیل و آقای هاید برای ایفای نقش مقابل همفری بوگارت در فیلم معروف کازابلانکا انتخاب شد

که امروزه از آن به عنوان محبوب ترین فیلم تاریخ سینمای آمریکا نام می برند

سپس در فیلم معروف زنگها برای که به صدا در می آید در مقابل گری کوپر بازی کرد

تا اینکه بازی عالی او در فیلم چراغ گاز به کارگردانی کیوکر اولین جایزه اسکار را برایش به ارمغان آورد

یکسال بعد فیلم طلسم شده Spellbound را با آلفرد هیچکاک و بازی گریگوری پک ساخت که موفقیت زیاد فیلم باعث شد که 

سلزنیک بلافاصله فیلم معروف بدنام ( Notorious) را پیشنهاد بدهد

اینبار هم بازی درخشان او در برابر کری گرانت و کارگردانی عالی هیچکاک شاهکاری جدید آفرید

بازی در فیلم ناقوس های سنت ماری ، به نقش یک راهبه پر جنب و جوش و فروش عالی فیلم موجب شد که 

عموم مردم آمریکا نه تنها او را بازیگر محبوب خود

بلکه الگویی از یک زن نجیب و نیمه مقدس می دانستند

این الگوی مقدس با بازی او در فیلم ژاندارک به کارگردانی ویکتور فلمینگ (کارگردان بر باد رفته) به اوج رسید

طی سه سال پیاپی او قهرمان مسابقات محبوبیت در آمریکا شده بود

چیزی که قبل از آن سابقه نداشت

شور و شوقی که او در اواسط دهه چهل در میان تماشاگران بوجود آورد تا به امروز نظیر نداشته است

اما روزگار هم بازی های خطرناکی برای او در نظر گرفته بود تا شمایل بت گونه اش را بشکند

کم کم شروع به بازی در فیلم های هنری از نوعی متفاوت کرد

چیزیکه از آن به عنوان طغیان او علیه نظام استودیویی آن زمان هالیوود و سیستم ستاره سازی مرسوم آن تعبیر می شد

بدین ترتیب برگمن پس از مشاهده ی فیلم « رم شهر بی دفاع » 

(روبرتو روسلینی ایتالیایی) طی نامه ای پیشنهاد همکاری با روسلینی را داد و برای بازی در فیلم استرومبولی به ایتالیا رفت

در جریان فیلم برداری با اینکه شوهر و دخترش در آمریکا بودند ، عشق کارگردان و بازیگر به یکدیگر رسوایی عجیبی در آمریکا به پا کرد 

و مطبوعات آمریکا بر سر این جریان جنجال عجیبی به راه انداختند

چرا که او را فقط به عنوان یک بازیگر مقدس و الگویی نمونه برای مردم آمریکا می خواستند

حتی در مجلس سنای ایالات متحده ، او را تهدید کردند که حق ندارد دیگر به آمریکا باز گردد

علاوه بر این ، فیلم استرومبولی روسلینی هم بایکوت شد و از نظر تجاری شکست خورد

بدین ترتیب اینگرید برگمن هفت سال به دور از هالیوود به همراه روبرتو روسلینی ( بنیانگذار سبک نئورآلیسم در سینما ) 

شروع به ساخت یک سری فیلم های هنری کرد

فیلمهایی همچون اروپا 51 – سفر به ایتالیا که امروزه در نوع خود فیلمهایی با ارزش و هنری به حساب می آیند 

اما در سال 1956 بالاخره ابرها کنار رفت و بازی درخشان برگمن در فیلم آناستازیا در برابر یول براینر باعث شد که 

هالیوود اسکار بهترین بازیگر زن را به او بدهد و دوباره فرزند خاطی را بپذیرد

پس از ورود مجدد به آمریکا او بیشتر در فیلمهای خاصی که خود انتخاب می کرد و اکثرا هنری بودند بازی می کرد

بازی های درخشان او در فیلمهایی مانند مهمانخانه ، ششمین خوشبختی و سونات پاییزی 

( به کارگردانی هموطن و هم نامش اینگمار برگمان ) بارها نامزدی اسکار (هفت بار ) را برایش رقم زد

تا اینکه برای بازی در فیلم « قتل در قطار سریع السیر شرق » سومین اسکارش را بدست آورد

اینگرید برگمن بالاخره در سن 67 سالگی بر اثر بیماری سرطان که هشت سال با آن در ستیز بود 

در همان سالروز تولدلش در لندن در گذشت...

در تاریخ سینما شاید کمتر بازیگر زنی را بتوان یافت که در طی حیات خود با چنین طیف وسیعی از معروفترین شخصیت های تاریخ 

سینما همکاری کرده باشد

کارگردانانی همچون ویکتور فلمینگآلفرد هیچکاک – جرج کیوکر - مایکل کورتیز – ژان رنوار – آناتول لیتواک – سیدنی لومت  

اینگمار برگمان – روبرتو روسلینی – دیوید سلزنیک...

و بازیگرانی همچون لسلی هاوارد – همفری بوگارت – کری گرانت – گری کوپر – جوزف کاتن گریگوری پک – یول براینر

آنتونی پرکینرآنتونی کویین

لیو اولمان – عمر شریف – لورن باکال - ایو مونتان - شارل بوایهچهره ای که اغلب برگمن در فیلم هایش بازی می کرد 

نشان دهنده زنی بود که انگار برای زجر کشیدن آفریده شده بود

زنی که تحمل بالایی داشت و به جای اینکه گلایه ای داشته باشد فقط با نگاه هایش حرف می زد

اغلب در جدال عشق در برابر مرد مورد علاقه اش شکست می خورد و قربانی می شد

او اوج این بازی ها را در فیلم های کازابلانکا و بدنام به نمایش گذاشت که هر دو فیلم جزء با ارزش ترین دارایی های عاشقانه 

تاریخ سینما به حساب می آیند

منبع : ایران کلاسیک

سازشناسی (بخش اول)

 

سازشناسی - سازهای بادی - نی

سازی است متشکل از یک لوله ی استوانه ای از جنس «نی» که سراسر طول آن از هفت «بند» و شش «گروه» تشکیل شده است ( به این دلیل این ساز را «نی هفت بند» نیز می گویند)

«نی» به قطرهای متفاوت (از 5/1 تا 3 سانتیمتر) و طولهائی مختلف (حدود 30 تا 70 سانتیمتر) ساخته شده است

در تمام آنها روی لوله، کمی در قسمت پائین ، 5 سوراخ در طرف جلو و یک سوراخ در قسمت عقب قرارگرفته و در یک یا دو انتهای «نی» ، روکشی برنجی با طولی کوتاه ، لوله ی نی را پوشانده است و لبه ی لوله در قسمت دهانی ، آنقدر تیز است که می تواند لای دندانها قرار گیرد
نی از انواع سازهای بی زبانه است. هوا توسط نفس نوازنده از انتهای بالائی به درون فرستاده شده و قسمت اعظم آن از نزدیکترین سوراخ باز خارج می شود

بنابراین باز و بسته شدن سوراخها توسط انگشتان هر دو دست نوازنده، طول هوای مرتعش و طول موج ارتعاش را زیاد و کم کرده و در نتیجه صوت زیر و بم می شود

ساز را نمی توان «کوک» کرد، یعنی کوک آن را - چنانکه در سازهای زهی، با پیچاندن گوشی ها میسر است - تغییر داد

بدین نسبت نمی توان آن را با ساز دیگر منطبق کرد و از این رو معمولاً درنقش تکنواز ظاهرمی شود. گاه - اگر چه بسیار به ندرت - که بخواهند از صوت نی در همنوازی ارکستر استفاده کنند ، ناگزیر نوازنده ساز تعدادی نی را با کوکها (میدان صدا)ی مختلف فراهم کرده و در دسترس خود می گذارد تا در طی همنوازی یا همراهی صدای خواننده به تناسب موقع از یکی از نی ها استفاده کند
وسعت صدای نی حدود دو اکتاو و نیم است ، ولی میدان صدا (یا کوک) در سازهای مختلف متفاوت می کند
اجرای اصوات در اکتاوهای بالاتر بوسیله فشار هوا عملی است

به عبارت دیگر با دو برابر کردن فشار صداهای حاصله یک اکتاو زیر می شود و باید دانست که هر نی فاقد یکی دو صدا است

نی از دسته سازهای محلی است و تقریباً در تمام ایران معمول است

نوازندگان محلی با ابتکاری سنتی تا اندازه ای ازقطع شدن صدای ساز ، هنگام تازه کردن نفس جلوگیری می کنند

به این صورت که در حین نواختن ، هوا را از بینی به ریه و نیز به «لُپها» داخل کرده ، ذخیره می کنند و این هوا را به تدریج به درون لوله می فرستند
نی همیشه سازی شهری بوده است...

 

سازشناسی - سازهای بادی - سُرنا

این ساز متشکل است از یک لوله مخروطی شکل ، که درانتهای بالایی آن «قمیش» قرار می گیرد

سرنا از دسته سازهای «دو زبانه» است و به این ترتیب «قمیش» آن از دو تیغه متکی به هم تشکیل شده و انتهای آن دو ، در حلقه ای مسطح محصور شده است
در روی لوله ، تعداد 6 تا 7 سوراخ تعبیه شده و نوازنده با گذاشتن و برداشتن انگشتان هر دو دست ، اصوات حاصله را زیر و بم می کند
وسعت صدا نیز در این ساز کاملاً ثابت نیست و واضح است که سرناهای بزرگتر میدان صدائی بم تر از سرناهای کوچک دارند
سرنا سازی نه تنها محلی بلکه قدیمی است

در اشعار شعرای ایران به کرات نام «سرنا» یا «سورنا» یا «سورنای» آمده است
در نواحی بختیاری و دزفول ، سرنای کوچک معمول است. سرنای محلی معمولاً با دهل نواخته می شود 

سازشناسی - سازهای بادی - کرنا

سازی است قدیمی و تاریخی که در استانهای مختلف ایران به شکل های متفاوت ساخته و اجرا می شود
کرنای شمال: آن را اخیراً «درازنای» نام نهاده اند. لوله فاقد سوراخ است و به همین دلیل حصول اصوات مختلف فقط به تغییر فشار هوای نفس آدمی میسر می گردد؛ در نتیجه تعداد اصوات آن بسیار محدود است

جنس آن از نی است و طول آن زیاد و گاه تا 3 متر می رسد

بر انتهای تحتانی ساز «کدوی پرورش داده ی» خمیده ای الصاق کرده اند

دهانی آن در واقع استوانه ی کوچکی است که روی لوله محکم شده و یک سوی آن تراش خورده و از همین سو هوا وارد لوله می شود
کرنای مشهد: جنس لوله ی آن از فلز و در طول لوله، بر زمینه عقاید مذهبی سازندگان ساز ، سه عدد «قبه ی» تزئینی ساخته شده است

فاقد سوراخ و «سر ساز» است. دهانی آن در کرنای ساخت محل بسیار ساده ساخته شده و نواختن آن را بسیار مشکل می کند

کرنای فارس: به مقیاس بزرگتر عیناً شبیه به سرنای دزفولی و بختیاری است

جنس آن ، نیمه ی بالایی از چوب است که سوراخها در این نیمه قرار گرفته و نیمه ی دیگر که با سرعت بیشتری گشاده می شود از فلزاست
کرنای فارس جدیداً به دو اندازه مختلف ساخته شده است

این کرنا ، سازی دو زبانه است. کرنا در تمام انواع خود سازی محلی است.

 

لذت پدر...

 

حقوق من در یک ساعت بیست دلار است

پسرک سرش را پایین انداخت و گفت:

پس لطفا ده دلار به امانت به من بدهید

پدر عصبانی شد و گفت : حتما باز هم می خواهی اسباب بازی بخری

من هر روز به سختی کار می کنم

اما تو فقط به خودت فکر می کنی ، برو و بخواب!

پسرک جواب نداد و به اتاق خود برگشت 

پدر نشست. چند دقیقه ی دیگر آرامش پیدا کرد

متوجه ی رفتار خشن خود با پسرش شده بود

با خودش گفت ، ممکن است پسرک واقعا چیزی لازم داشته باشد

پدر وارد اتاق پسرش شد و با صدای ملایم پرسید:

عزیزم؟ خواب هستی؟

پسرک جواب داد: نه بابا

پدر گفت: ببخشید ، عزیزم ، نباید عصبانی می شدم

این ده دلار را به تو می دهم تا آنچه می خواهی بخری 

پسرک تشکر کرد و هیجان زده ، ده دلار را گرفت

و از پشت متکای خود چند اسکناس دیگر بیرون آورد

پدر پولها را دید و گفت:

تو که پول داری ، چرا بازهم از من گرفتی؟

و باز هم ناراحت شد

پسر بی توجه به حرف های پدر ، با خوشحالی گفت:

الان من بیست دلار دارم. می توانم یک ساعت کار شما را بخرم

لطفا فردا زودتر به خانه بر گردید تا شام را با هم بخوریم

مدت هاست که ما در کنار هم نبوده ایم 

پدر دیگر سخنی نگفت و کودک را در بغل گرفت...

 

خلاقیت...

 

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته بود و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود

روی تابلو خوانده میشد : من کور هستم لطفا کمک کنید...

روزنامه نگار خلاقی از کنار او میگذشت

نگاهی به او انداخت ، فقط چند سکه در داخل کلاه بود

او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت

آنرا برگرداند ، اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد

عصر آنروز روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است

مرد کور که متوجه ی حضور خبرنگار شده بود از او پرسید ، که بر روی تابلو اش چه نوشته است؟

روزنامه نگار جواب داد : چیز خاص و مهمی نیست ، من فقط نوشته ی شما را به شکل دیگری نوشتم

لبخندی زد و به راه خود ادامه داد

مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ، ولی روی تابلوی او خوانده میشد :

امروز بهار است ، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم !!! 

گرامر - بخش اول

 

جمله در زبان انگلیسی :::

         

Subject + verb + object + adverb of manner + adverb of place + adverb of time

) فاعل ) + ( فعل ) + ( مفعول ) + ( قید حالت ) + ( قید مکان ) + (قید زمان )

He spoke English clearly in class yesterday

1. فاعل و مفعول :::

در زبان انگلیسی  فاعل و مفعول یا اسم هستند یا ضمیر

اسامی شامل ( Mr…،Mrs…،my father،… )

* قابل توجه است که این اسامی فقط بجای سوم شخص ها (مفرد و جمع ) می نشینند.

(در زمان غایب)

* برای اشیا و حیوانات از ضمیر فاعلی it   استفاده میکنیم.

* اشیا عموما در جملات با افعال ربطی ( to be ، seem ، feel ، …) می آیند.

حیوانات نیز همین طور هستند ، ولی  گاهی شاید با افعال عادی هم بیایند.

- دراین جملاتis   ، فعل ربطی می باشد :

1.The table is large. 2.The cat is beautiful.

- و در این جمله is ، فعل اصلی است :

the cat eats meat.   

جدول ضمایر :::

ضمایر انعکاسی تاکیدی

ضمایر ملکی

صفات ملکی

ضمایر مفعولی

ضمایر فاعلی

My self

Mine

My

Me

I

Your self

Yours

Your

You

You

Him self

His

His

Him

He

Her self

Hers

Her

Her

She

It self

Its

Its

It

It

Our selves

Ours

Our

Us

We

Your selves

Yours

Your

You

You

Themselves

Theirs

Theirs

Them

They

 الف : ضمایر مفعولی

به سه معنا می آیند : ( به ، برای ، را )

1.I give him a pen.

2.I buy him a pen.

3.I call him jack.

** که در جملات بالا ضمایر مفعولی به ترتیب  به معنای (به او)،(برای او) و (او را) می باشد.

ب : صفات ملکی

به تنهایی هیچ نقشی را در جمله ایفا نمی کنند و نقش اسمی را می گیرند که کنارشان گذاشته می شود.

** تذکر بسیار مهم : جایگاه صفات ، قبل از اسم  و بعد از افعال ربطی است.

His pen is red. -

 This is his pen.-

ج : ضمایر ملکی

زمانی که مرجع ضمیر یا شی ای که در مورد آن حرف می زنیم مشخص است

و یا آن را می بینیم

می توانیم به جای اسم و صفت ملکی همراه آن ، ضمیر ملکی استفاده کنیم .

- his is red

- this is his

د : ضمایر انعکاسی - تاکیدی

 A: هنگامیکه شخص در فاعل و مفعول یکی است

یا به عبارتی فاعل به مفعول بر می گردد ، می گوییم که فاعل در مفعول منعکس شده است.

- I buy a pen for myself

- I buy myself a pen

** تذکر بسیار مهم : (انواع مفعول) :

* مفعول مستقیم یا شی          * مفعول غیر مستقیم یا انسانی

-  اگر مفعول مستقیم ابتدا در جمله بیاید

قبل از مفعول دوم که غیر مستقیم است ، به حرف اضافه نیاز داریم.

-  اگر مفعول غیر مستقیم ابتدا در جمله بیاید

قبل از مفعول دوم که مستقیم است ، به حرف اضافه نیاز نداریم.

- I buy a pen for him

- I buy a pen for myself

                                                                                         

* دقت کنید که در مثال اول him ضمیر مفعولی و در مثال دوم myself ضمیر انعکاسی است که به فاعل بر می گردد.

- I buy him a pen

I buy myself a pen -

* همانطور که گفته شد ، در اینجا  چون myself وhim  به عنوان مفعول غیر مستقیم اول آمدند ، دیگر هیچ نیازی به حرف اضافه نیست.

B : ضمایر تاکیدی به این مسئله اشاره دارند که بر انجام  یک کار توسط فاعلی مشخص تاکیدی داشته باشند.

- I myself answered the question

- I answered the question myself