░▒ هفت خط ▒░

با ما همراه باشید...

░▒ هفت خط ▒░

با ما همراه باشید...

داستان الاغ..!

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. 

 کشاورزهر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.  

برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغزودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد. 

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.  

روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و
الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد. 


نکته: مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:  

اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و  

دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد